50 مطلب آخر
تاریخ صنفی : تاریخ بیمارستانسازی -2- ساسانیان تا سلجوقی

تبیین تاریخ بیمارستانسازی و بیمارستانداری در تمدنهای مختلف  ٬ به صورت سندی برای تفاخر  فرهنگها  ٬ همواره مورد علاقهء فرهیختگان هر قومی بوده و خواهد بود . . . . .  بررسی روند تکمیل و توسعهء  تخصص  بیمارستانسازی و نیز حجم خدمات بیمارستانداری در هر تمدنی ٬ بطور یقین از بهترین اسناد ارتقاء  دانش  در بین حکومتهای گوناگون بشمار میرود  .  لیکن  سایت تخصصی صنعت بیمارستان سازی در ایران ٬  افزون بر این موارد ٬ مطالعاتی  گذشته نگر   را برای همهء طراحان و مدیران بیمارستانی لازم میداند و  به  همین دلیل درجستجوی منابع مطالعاتی ٬ مطالب مفید و  قابل اعتمادی را از پایگاه اطلاع رسانی    بنياد دايرة المعارف اسلامي   جمع آوری نموده است که با اندک ویرایش تخصصی ٬ برای علاقمندان صنعت بیمارستانی کشور در ۳ قسمت تقدیم میگردد . 

 قسمت دوم این مطلب شامل دوران مهم و افتخار آمیز بیمارستانسازی ایرانیان یعنی  دورهء سلجوقیان و ایران باستان  ، میباشد  که جهت روءیت آن میتوانید بر روی کلمهء   ادامه متن  در کادر ذیل کلیک فرمائید : 

تحلیل ما

متن کامل

ادامهء قسمت قبلی :

ایران باستان 

بیمارستان جندیشاپور، کهن ترین بیمارستان ایرانی است که در حال حاضر مختصر اطلاعاتی از آن در دست است . دربارة تاریخ تأسیس و بنیانگذار و مدرسة پزشکی معروف آن ، اظهار نظر قطعی دشوار است ، ولی روایت فردوسی (ج 7، ص 252) دربارة به دار آویختن مانی در برابر بیمارستان جندیشاپور، نشان می دهد که لااقل در روزگار شاعر، بر اساس روایت رایج ، مسلّم بوده که این بیمارستان در زمان شاپور دوم (309 یا310ـ379 میلادی ) وجود داشته است (قس دینوری ، ص 47).

 این بیمارستان و مدرسة آن در روزگار خسرو انوشیروان (531 ـ 579 میلادی )، به یاری سریانیان نسطوری بسرعت وسعت و شهرت یافت و به اوج شکوه خود رسید  .

پس از ورود اسلام به خوزستان (بلاذری ، ص 370 به بعد)، مدرسه و بیمارستان آن آسیبی ندید (نصر، ص 396). چنین می نماید که مسلمانان نیز با این شهر و بیمارستان آن بیگانه نبوده اند، زیرا دیرزمانی نمی گذشت که حارث بن کلده ، دانش آموختة جندیشاپور (ابن ابی اصیبعه ، چاپ بیروت ، ج 2، ص 13)، به دعوت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم ، یکی از یاران ایشان را در عربستان مداوا کرد (ابن جلجل ،  از عربهای دیگری نیز که در جندیشاپور دانش آموخته بودند، یاد کرده اند).

 این بیمارستان که پس از سقوط دولت ساسانی از پشتیبانی مالی و معنوی حکومت مرکزی محروم مانده بود، فقط به همت پزشکان و استادان و ایرانیان آن ناحیه توانست حدود سه قرن پس از آن هم بپاید و به مهمترین حلقة اتصال فرهنگ نوپای اسلامی با تمدن ایرانی ، هندی و یونانی بدل گردد و نخستین پایگاه پزشکی در تمدن اسلامی باشد. اگرچه از ارتباط پزشکان بیمارستان و مدرسة جندیشاپور با دربار خلافت اموی نیز سخن رفته است (عیسی ، ص 63)، ولی ارتباط رسمی این بیمارستان با مرکز خلافت اسلامی به روزگار منصور عباسی که جورجیس بن بختیشوع ، پزشک و رئیس بیمارستان جندیشاپور، را برای مداوای خویش به بغداد خواند، آغاز شد (قفطی ، ص 158ـ 159). از آن پس پزشکان جندیشاپور، خاصه پزشکان بلندپایة خاندان بختیشوع ، بتدریج به بغداد رفتند و با پشتیبانی خلفا و وزیران و اقبال مردم روبرو شدند ( رجوع کنید به جاحظ ، ص 145). اهمیت بیمارستان جندیشاپور را همچنین از آنجا می توان دریافت که جندیشاپور را «شهر بقراط » می خواندند (براون ، ص 23). از تاریخ برچیده شدن بیمارستان جندیشاپور اطلاعی در دست نیست ، ولی چنین می نماید که فعالیت آن دست کم تا درگذشت شاپوربن سهل (255)، واپسین رئیس این بیمارستان که نامش را یاد کرده اند (ابن ندیم ، ص 355)، ادامه داشته است .

سازمان اداری و علمی بیمارستانهای ایران در دورة اسلامی که از جندیشاپور نشئت گرفت و به جهان اسلام انتقال یافت ، از برجسته ترین نمونه های مؤسسات عمومی در شرق اسلامی و بویژه ایران به شمار می رود.

با آنکه غالباً افراد غیر حرفه ای نظارت عالیه بر بیمارستانها را بر عهده داشتند، «ساعور» (قفطی ، ص 397) یا «متولی » بیمارستان و در واقع مدیر داخلی آن همواره پزشک بود و بر سایر پزشکان ریاست داشت .

بیمارستانهای بزرگ به دو بخش اصلی تقسیم می شدند: بخش بیماران سرپایی و بخش بیماران بستری . بیماران سرپایی پس از معاینة پزشک برای گرفتن دارو به داروخانة بیمارستان می رفتند (ابن ابی اصیبعه ، چاپ قاهره ، ج 2، ص 243)، اما هر بیماری که به تشخیص پزشک می بایست بستری می شد،به بخش ویژة بیماری خود انتقال می یافت . این بخشها،از جمله بخش بیماریهای داخلی ، شکسته بندی ، جراحی و چشم پزشکی ( رجوع کنید بههمان ، ج 1، ص 254،310)، هر یک به تناسب اهمیت بیماری و شمار بیماران ، چند پزشک و خدمتگزار داشت و عده ای کارگزار نیز با عناوین گوناگون مانند «وکیل »، «ناظر»، «خزانه دار» و «دربان » در بیمارستانها خدمت می کردند (ابن جوزی ، ج 7، ص 112). غیر از اینها اشخاصی نیز بر اموال موقوفه و مصرف آن نظارت می کردند (ابن ابی اصیبعه ، چاپ بیروت ، ج 2، ص 203).

بیمارستانها غالباً از طریق موقوفات فراوانی که بیشتر از سوی مؤسسان آنها وقف می شد یا اموالی که امیران و وزیران و ثروتمندان می بخشیدند یا در وصیت نامة خویش سهمی برای آنها مقرر می کردند، اداره می شد. حقوق پزشکان و کارمندان و هزینة درمان و دارو و بستری شدن بیماران و تغذیة آنان نیز به همین شیوه تأمین می گردید.

 بیمارستان که معمولاً در پاکیزه ترین و پرآبترین نقاط شهر بنا می شد، غیر از بخشهای متعدد درمانی ، بخشی نیز برای اقامت پزشکان و دانشجویان داشت . اقامت پزشکان در کنار بیمارستان یکی از پدیده های مهم در تاریخ بیمارستانهاست .

 بیمارستان ، گذشته از وظیفة درمانی ، عمده ترین مرکز آموزش پزشکی نیز به شمار می رفت ( رجوع کنید به پزشکی * ) و پزشکی نظری با پزشکی تجربی و عملی رابطة نزدیک داشت . جز بیمارستانهای معروف و بزرگ ، همة مدارسِ دارای اوقاف تا روزگار اخیر بیمارستانی هم داشته اند و پزشکانی به طور موظف در آن به مداوای بیماران و آموزش دانشجویان مشغول بوده اند (نفیسی ، ص 19).

 از پدیده های جالب دیگر، درمانگاههای سیار یا «محمول » بود که بویژه در ایام جنگ یا شیوع بیماری ، خدمات بسیاری ارائه می داد. اینگونه بیمارستانها و متعلقات آنها اعم از پزشک ، پرستار، داروخانه ، آلات و ادوات پزشکی و جراحی و حتی لباس برای بیماران ، بر روی چهارپایان حمل می شد (عمادالدین کاتب ، ص 124). این بیمارستانهای سیار حتی به زندانها هم سرکشی می کردند و گاهی به فرمان یکی از امیران ، این بیمارستانها را برای درمان همة طبقات مردم ، اعم از مسلمان یا غیرمسلمان ، به نقاط دوردست می فرستادند (نفیسی ، ص 21).

دورهء سلجوقی

با عنایت به گستردگی و طول دورة حکومت سلجوقیان و کثرت بیمارستانهایی که همزمان با سلطة آنان در نقاط مختلف جهان اسلام احداث گردیده ، این دوره به طور مستقل بررسی و ارزیابی شده است  .

بررسی آثار بازمانده از عهد سلجوقی ، از جمله بیمارستان نورالدین در شام (446) ، دارالشفای گوهر نسب و دارالشفای غیاث الدین کیخسرو در قیصری (قیصریه ؛ 602) ، دارالشفای کیکاووس در سیواس (614) ، بیمارستان توران مَلِک ، دختر بهرام شاه ، در دیوْرِگی (625) ، دارالشفای پروانه بیک ، معروف به گوک مدرسه ] =  مدرسة کبود [ در توقاد (674) ، مریضخانة اتابک فرّخ در کَنْغْری (چانغری ؛ 632) و مریضخانة علی بن پروانه در قَسطَمونی (670) نشان می دهد که طرح بناهای چلیپاوار چهار ایوانی و گنبدپوش آنها، که تحت تأثیر تقویم ترکان به نقشمایه های جانورنما و ماه و خورشید آراسته است ، ظاهراً ره آورد ترکستان ، سکونتگاه پیشین آنان در آسیا، بوده و در معماری دورة گوتیک اروپا سهم داشته است .

 بیمارستانهای عهد سلجوقی ، از آن رو که در روزگار جنگهای صلیبی دایر بوده اند، در تاریخ بیمارستانهای جهان اهمیت بسیاری دارند. نوانخانه و جذامخانه های آناطولی نیز تا روزگار عثمانیان باقی مانده بودند، از جمله تکیة قراجه احمد در حوالی شهر اَفیون ، مقبرة مَلَک ددة ناحیة اُناجَق در نزدیکی بورْدور.

بنابر سفرنامة کلاویخو ، سفیر اعزامی پادشاه اسپانیا نزد تیمور، در اوایل قرن نهم / پانزدهم در روستایی مجاور ارزروم ، که امروزه دَلی بابا نام دارد، تکیه ای از عهد سلجوقی وجود داشته که در آنجا بیماران روانی با تلقین مداوا می شده اند. بر درِ این بیمارستان تصویر منگوله و ماهی دیده می شد (ص 79). تصویر ماه و خورشید حکاکی شده در «دارالشفا»های سلجوقی در قیصری و سیواس نیز مؤید گفتة کلاویخو است .

از تحقیقات نافذ اوزْلوق دربارة سجلاّ ت شرعیة قونیه ، معلوم می شود که در آن شهر جذامیان را از بیمارانِ دیگر جدا نگه می داشتند و سپس دو تن از طبیبان بیمارستان علاءالدین آنها را معاینه می کردند و به تکیة خنازیریان می فرستادند (ترزی اوغلو، 1978، ص 1). اسناد مرکز اسناد نخست وزیری ترکیه نیز نشان می دهد که در عهد سلجوقیان در قیصری ، سیواس ، قسطمونی و توقاد نهادهایی از این نوع وجود داشته است .

در آناطولی
گذشته از بیمارستانها، گرمابه هایی نیز در کنارچشمه های آب معدنی برای مداوای بیماران ساخته بودند.

 بیمارستانهای عهد سلجوقیان آناطولی را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

1) بیمارستانهای سیار. در سپاه ملکشاه سلجوقی (حک : 465ـ 485) بیمارستان سیاری وجود داشت که صد شتر بیماران و طبیبان و آلات و ادوات پزشکی آن را حمل می کرد (اونور ، ص 11). ابوالحکم باهِلی اندلسی / مغربی (متوفی 550) پزشک بیمارستان سیار اردوی محمود (حک : 512 ـ 526)، پادشاه سلجوقی عراق ، بود (قفطی ، ص 405؛ ابن خلّکان ، ج 3، ص 123ـ124). چهل شتر این بیمارستان را جابه جا می کرد. علاوه بر آن ، در اردوی وی عزیزالدین ابونصر احمدبن حامد بیمارستانی تأسیس کرده بود که پزشکان و اسباب و وسایل آن با دویست شتر حمل می شد (بُنداری ، ص 158). ممالیک مصر نیز این سنّت سلجوقیان را ادامه دادند (مقریزی ، ج 2، ص 200؛ احمد عیسی ، ص 14ـ 15).

2) بیمارستانهای کاروانسراها. به نوشتة قلقشندی (ج 14، ص 152ـ157) و ابن فضل الله عمری (ص 10ـ14)، در کاروانسراهای قلمرو سلجوقیان ، بویژه در آناطولی ، بیمارستانهایی دایر بود. شرایط حق تجویز دارو و شربت که در وقفنامة خان ] = کاروانسرای [ قره تای واقع در حوالی شهر قیصری دیده می شود، اظهارات این دو مؤلف را تأیید می کند ( رجوع کنید به توران ، ص 58).

 3) بیمارستانهای سلطنتی . نمونه هایی از این بیمارستانها در ایران و مصروجود داشته است . صلاح الدین ایوبی ، پس از تصرف قاهره (657)، در بخشی از کاخ فاطمیان مصر مریضخانه ای ساخت (احمد عیسی ، ص 76ـ77؛ بدلیسی ، ص 98). سنّت تأسیس بیمارستانهای درباری در قلمرو عثمانی و در عهد مغول ،تا چین نفوذ کرد.

4) بیمارستانهای عمومی  نظام الملک ،بانیِ نخستین نمونة آن در نیشابور بود ( رجوع کنید به ادامة مقاله ، بخش ایران ). بیمارستان تُتُش به نام ملک تُتُش ، فرزند الب ارسلان ، که همراه با مدرسة تُتُشیّه در کرانة شرقی دجله قرار داشت ، از همین نوع بود (اشترک ، ج 1، ص 142؛ زاره ـ هرتسفلد ، ج 2، ص 161). نمونة بسیار معروف این نوع بیمارستانها، بیمارستان عضدی بود. در این بیمارستانها طبابت با آموزش پزشکی همراه بود.

بیمارستانی که اتابک نورالدین زنگی در 549 در شام به نام خود تأسیس کرده بود و به بیمارستان اعظم شهرت داشت ، مرکز پزشکی بسیار مهمی به شمار می آمد. نورالدین هزینة ساخت آن را از فدیة پادشاه فرانکِ ] = فرنگ [ اسیر شده در جنگهای صلیبی تأمین کرده بود.

 ابن جبیر ـ که سی سال پس از تأسیس ، آنجا را دیده ـ گفته است : «در اینجا دو بیمارستان قدیم و جدید وجود دارد؛ در بیمارستان جدید، یعنی بیمارستان نورالدین ، پزشکان از ساعات اول صبح به ملاقات بیماران می پردازند و دارو و غذای لازم برای آنان را تعیین و تجویز می کنند» (ص 255ـ256). بیمارستان قدیمی که ابن جبیر نام برده ، احتمالاً بیمارستانی است که دُقاق بن تُتُش سلجوقی (متوفی 498) در باب البرید شام احداث کرده بوده است ، زیرا ابن عساکر (متوفی 572) از بیمارستان دقاق بن تتش سخن گفته است (الیسیف ، ص 267). بیمارستان نورالدین ، مانند خانه های ترکان آسیای میانه و مدارس سلجوقی ، بنای چهار ایوانه به شکل صلیبی دو محوره در اطراف حیاطی اندرونی ، و قدیمترین مریضخانة سلجوقی است که به صورت اصلی تا امروز باقی مانده است و این ، تنها نهادی است که ابن ابی اصیبعه در طبقات الاطباء ، بیشترین آگاهی را دربارة تعلیمات پزشکی آن داده است ؛ زیرا این چشم پزشک و تاریخنگار مشهور طب ، خود در قرن هفتم در این مدرسه پرورش یافته بود. او دربارة ابوالمجدبن ابوالحکَم ، که نورالدین زنگی وی را به سرپزشکی بیمارستان برگزیده بود، بتفصیل می نویسد و می گوید که وی آموزش پزشکی و طبابت را توأماًانجام می داد (ص 628).

در بیمارستانی که منصور قَلاوون در 683 در قاهره تأسیس کرده بود، مانند بیمارستان نورالدین ، آموزش طب به صورت نظری و عملی انجام می گرفت ؛ و از قرار معلوم ، کتابخانة بزرگی داشته که کتابهای اهدایی ابن نفیس در آن نگهداری می شد. این بیمارستان را قلاوون با تغییراتی در قصر قُطبیة فاطمیان ، که هشت هزار تن در آن زندگی می کردند، به صورت بنایی چهار ایوانی بازسازی و، با افزودن ملحقاتی چون مدرسة طب و مقبرة شخصی ، به مجموعه ای تبدیل کرد (مقریزی ، ج 2، ص 406ـ 408؛ هرتس ، ص 1ـ43).

پاسکال کوست ، معمار فرانسوی ، طرح این بیمارستان را در 1232ـ1241/ 1817ـ1826 استخراج کرده است که براساس آن ، این بنا چهار ایوان داشته که محل تقاطع آنها در نقطة مرکزی با گنبدی پوشیده شده بوده است (اولیاچلبی ، ج 10، ش 452، گ 45 ر؛ ترزی اوغلو، 1968، ص 91ـ97). در این بیمارستان که به بیمارستان المنصوری نیز شهرت داشت ، انواع بیماران ، حتی دیوانگان ، مداوا می شدند و طبیبان بسیاری به دانشجویان پزشکی درس می دادند. تا جایی که می دانیم ، این محل در قرن یازدهم نیز مهمترین بیمارستان جهان اسلام و مرکز پزشکی بوده است (احمد عیسی ، ص 44ـ 48).

نهاد مهم دیگر از دورة سلجوقی مجموعه ای است مرکّب از مدرسة پزشکی ـ بیمارستان که غیاث الدین کیخسرو سلجوقی و خواهرش ، گوهرنسب ، در قیصری در کنار هم ساخته بودند (گابْریل ، ج 1، ص 90). در این مرکز پزشکی ، که تا امروز وضع قدیمی خود را حفظ کرده است ، به طوری که از یک شعر سلطان ولد دربارة قیصری برمی آید، احتمالاً حکیم و منجم معروف ، قطب الدین شیرازی ، مدتی فعالیت می کرده است (اوزلوق ، ص 5).

طبیب معروف ، عبداللطیف بغدادی (متوفی 629)، هنگامی که در ارزنجان در خدمت علاءالدین داوودبن بهرام شاه بنی منگوجِک بود، دربارة «شفاخانه »ای که توران مَلِک ،دختر پادشاه ، به نام خود احداث می کرد ـ و هنوز برجاست ـ اظهارنظر کرده است .

در 709، همزمان با عهد سلجوقیان روم ، در آماسیه بیمارستانی تأسیس شد که صابونجی اوغلی شرف الدین ،بعدها به عنوان طبیب و استاد، چهارده سال در آنجا خدمت کرد (ترزی اوغلو، 1991، ص 28ـ32؛ الگود، 1970، ص ده ـ دوازده ).

از نظر معماری ، وجوه مشترک بیمارستان نورالدین در شام (احداث 549)، مریضخانة عهد کیمِریان ، دارالشفای گوهرنسب در شهر قیصری ، و مدرسة طب غیاث الدین کیخسرو ـ که همگی به صورت اصلی بازمانده است ـ ساختمان چلیپایی دو محوره در اطراف حیاطی اندرونی با چهار ایوان است .

آندره گُدار منشأ مدارس ، مساجد و کاروانسراهای چهارایوانه را در نوع بنایی چهارایوانه در بامیان خراسان (احداث در قرن پنجم ) می جوید که ظاهراً کاخ تَرکان خاتون (متوفی 487) بوده است

علاوه بر این ، در کاوشهای آسیای میانه به خانه هایی برخورده اند که بنای چلیپایی دارند و حیاطشان در وسط قرار گرفته و با گنبد پوشیده شده است . این نوع خانه ها را باید منشأ مدرسه ها و بیمارستانهایی دانست که چهار ایوان و محوطة مرکزی گنبدپوش دارند (پوگاچنکووا ، ص 142ـ 158)، مانندِ بیمارستانی که نورالدین زنگی در 549 در شام بنا کرد و هنوز هم برپاست ، و نیز دارالشفای توران مَلک در دیوْرِگی (احداث در 626)، بویژه بیمارستان قلاوون در قاهره (احداث در 682) و «اوسپداله ماگیوره » در میلان (آغاز احداث : 862/ 1457؛

بیمارستانهای سلجوقی بر بیمارستانهای اروپایی در دورة نوزایی (رنسانس )، از حیث شکل ظاهری و نیز از لحاظ معماری و تزیینات داخلی تأثیر نهاده اند؛ مثلاً بیمارستان سان بلز در مرز اسپانیا ـ فرانسه گنبدی دارد که می توان آن را تقریباً اقتباس شده از گنبد «دارالشفا»ی توران ملک دانست . نشانة (آرمِ) بیمارستان نورالدین زنگی ، نقش گل زنبق است که نشانة بیمارستان قلاوون نیز بوده ، و در تزیین اتاق بیمارستان دو طبقة شهر رودس نیز که شهسواران صلیبی در 844 ـ 895/ 1440ـ 1489 بنا کرده اند، به کار رفته است . این نشانه در دربار شاهان فرانسه نیز دیده می شود. گذشته از این ، مشابهت نقشة بیمارستان شهسواران رودس با «شفاخانة » دو طبقة سلجوقیِ توقاد، اهمیت فرهنگی و تاریخی بیمارستانهای سلجوقی را نشان می دهد (ترزی اوغلو، 1975، ص 828 ـ 829).

تأثیر بیمارستانهای سلجوقی در محدودة اروپا باقی نمانده به مناطق دیگر نیز، از شرق نزدیک تا شرق دور، گسترش یافته است ؛ مغولها، در دورة ایلخانان ، با احداث انواع بیمارستان در شهرهای بسیاری ، چون آماسیه ، سیواس ، تبریز، همدان ، سلطانیه ، شیراز و بغداد، به سبک بیمارستانهای سلجوقی ، در این گسترش سهم عمده ای داشتند.

تیمور، در سمرقند کاخ و بیمارستانی بنا کرد که به مرکز علمی ـ فرهنگی تبدیل شد، و باید بعد از بیمارستان تمغاج بغراخان دومین مرکز بهداشتی بزرگ در آن شهر بوده باشد (الگود، 1951، ص 173).

 شاهرخ ، فرزند تیمور، نیز در هرات مریضخانه ای ساخت . در عهد سلطان حسین بایقرا (873 ـ 911)، امیرعلیشیر نوایی در کنار آبراه انجل مجموعة بزرگی ساخت مشتمل بر کاخ شخصی ، باغهای استخردار، یک مدرسة طب و بیمارستان ( د.ا.ترک ، ج 1، ص 352).


 . . . . . . . . . . ادامه دارد . . . . . . . . .

منبع : پایگاه اطلاع رسانی  بنياد دايرة المعارف اسلامي

منبع : تاریخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۳ تعداد بازدیدکنندگان : 6094

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 947
بازدید دیروز : 1242
بازدید این ماه : 38007
بازدید امسال : 833490
بازدید کل : 37200563

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش